“اعتماد” در زبان فارسی به معنی تکیه کردن به کسی و کاری را به او سپردن است. اعتماد یعنی داشتن شناختی معمول و معقول درباره افراد و تعیین حد و مرز برای برقراری و حفظ روابط موفق. پس اعتماد يعني ما به دیگران اجازه دهیم از احساسات، افكار و هیجانهاي ما آگاه شود و آن را محترم بداند، يعني در احسساسات و افکارتان سهمي داشته باشد.
اعتماد انتظاری است که ما نسبت به رفتار شخص یا گروه دیگر داریم یعنی شخص یا گروه دیگر را بهتر و رفتار آنها را دوستانه میدانیم. پس اعتماد یعنی باور به فرد یا گروهی که با حسن نیت برای داشتن رفتاری منطبق با تعهدات خود تلاش میکنند. در نتیجه اطمینان و خوش بینی دربارۀ رویدادها، در ما ایجاد میشود.
بعضی معتقدند اعتماد یعنی باور قوی درباره این که میتوان به کسی تکیه کرد یا نه؛ بعضی هم گفتهاند اعتماد احساسی است درباره اعتقاد ما نسبت به کسی که از او انتظاراتی داریم یا او را خوب میبینیم.
اعتماد یکی از مهمترین جلوههای زندگی انسانی و گروهی است که رفتار افراد و گروهها را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. اعتماد قسمتی از طبیعت بشر است و بشر با اعتماد زنده است؛ اعتماد يعني یقین به این که آنهایی که ما بهشان اعتماد کردهایم، انتظارات ما را نسبت به خود برآورده خواهند کرد، انتظاراتی که مربوط به برداشت ما از وظیفه و مسئولیت آنها در برابر تأمین نیازهای ماست. اعتماد کردن یک موضوع بسیار مهم در زندگی است که میتواند مسیر زندگی ما را چه در روابط کاری، چه خانوادگی یا عاطفی تغییر دهد. در عین حال، اعتماد مفهومی پیچیده است، زیرا به عوامل بسیاری بستگی دارد، مثلاً در انواع روابط یا بعد از گذشت مدتي از رابطه ما با دیگری، تغيير میكند.
اعتماد یعنی باور به فرد یا گروهی که با حسن نیت برای داشتن رفتاری منطبق با تعهدات خود تلاش میکنند.
اعتماد کردن به دیگران تأثیر زیادی روی کیفیت زندگی ما دارد. همان طور که با اعتماد بجا کیفیت زندگی را بهتر میکنیم با اعتماد نابجا مشکلاتی برای خود ايجاد میكنیم. شايد کسانی را در اطرافيان بشناسید که در نتیجه اعتماد نادرست، ضربه خوردهاند. شاید خود شما هم یکی از آنها بودهاید. اگر دقت کنيم میبینیم نشانهها همیشه وجود داشتهاند اما ما آنها را نادیده گرفتهایم. نكته مهم اين است كه میتوانیم از چنین اتفاقي پیشگیری کنیم. از خودتان بپرسید که به چه چیزی در دیگران اعتماد میکنید؟ به حرفهایشان؟ شخصیتشان؟ جذابیتشان؟ قدرت یا موقعیت اجتماعی آنها؟ … و به چه دلیلی؟
جواب شما به این پرسش تا حدی باعث مي شود خود را بهتر بشناسید. ما در روزگاري زندگی میکنیم که مردم مداوم و به سرعت خود را تسلیم جو احساسی میکنند.
قابل اعتماد بودن ویژگی ارزشمندی است و به آسانی بهدست نمیآید و نیاز به زمان دارد. شاید ده یا بیست سال، باید بگذرد تا دیگران به طور کامل به شما اعتماد پیدا کنند. با دروغنگفتنِ همیشگی، پاینبد بودن به اصول اخلاقی در هر شرایطی و گمراه نکردن دیگران، میتوان نشان داد قابل اعتماد هستیم. برای این که بفهمیم چقدر قابل اعتماد هستیم، باید نگاهی بیندازیم به کارهایی که روزانه انجام میدهیم و تصمیماتی که میگیریم. معتمد دیگران بودن یکی از ارزشمندترین دستاوردهای هر شخص موفق در زندگی است.
1- بهترین راه براي اعتماد كردن، بررسی کردن رفتار انسانهاست. آدمها، حرف زیاد میزنند! اما عمل کردن به حرفها بحث دیگری است. بنابراين کارها و رفتارهای آنها را باور کنید نه حرفهایشان را، چون نهایتاً شما هم، با کارها و رفتارهای آنها مواجه میشوید نه حرفشان!
2- عامل مهم دیگر، زمان است. به مرور زمان آدمها را ببینید و درباره اعتماد به آنها تصمیم بگیرید. همانطور که یک درخت خوب را طی زمان و از میوه خوبش میشناسند، انسانها را از روی عملکردشان طی زمان بشناسید. مثلاً شخصی که نسبت به افراد خانواده رفتار غلطی داشته و حالا برای تغییر خود و زندگیاش اقدام میکند، دوستانش را عوض میکند، در جستوجوی روشی برای کمک برمیآید و… . مسیری که میتوانیم در رفتار این فرد ببینیم نشان میدهد که میتوانیم به او اعتماد کنیم. مثال دیگر درباره کسبوکار است: به کسی که سابقه اجرایی خوبی داشته یا شریک قبلیاش از او راضی است یا مسیر موفقی را طی کرده میتوانید اعتماد کنید، چرا که اعتماد را در طول زمانو در عمل نشان داده نه فقط در حرف. بعضیها خوب «شروع» میکنند ولی بعضیها «خوب» میمانند و برای تشخیص این دو زمان لازم است.
دروغ گفتن یا پنهان کاری، تمسخر کردن یا دست انداختن و سرزنش و تحقیر افراد و تصمیم گیریهای عجولانه رفتارهایی هستند که باعث میشود اعتماد طرف مقابل به ما از بین برود.
۱ معتبر بودن و در دسترس بودن: مردم تمایل دارند با افرادی در ارتباط باشند که خود واقعیشان هستند. یعنی برای شخصیت خود، ارزش قائلند، واقعی و معتبر هستند. افراد معتبر، نیازی نمیبینند که سعی کنند بالاتر از دیگران قرار بگیرند، آنها فروتن و متواضعند و متواضعانه با دیگران رفتار میكنند. افراد قابل اعتماد، خودخواه نيستند.
۲ ثابت قدم بودن: همه در زندگی، روزهای بد يا سخت دارند، مردم به کسانی که در روزهای سخت زندگی، ثابت قدماند و رفتار مثبت دارند، بيشتر اعتماد دارند. افرادی که آگاهانه تصمیمات مي گيرند و اقدامات مثبت دارند، اعتماد ديگران را جلب مي كنند. پس براي ثابت قدم بودن در شرايط دشوار و تصميم گيري آگاهانه تمرين كنيد.
۳ پایبندي به اصول و ارزش قائل شدن برای خود: همیشه به خود یادآوری کنید که اعتماد دیگران به شما، سرمایه ارزشمند زندگی شما و اطرافيانتان است. وقتی ديگران، بدانند که میتوانند به حرفتان اعتماد کنند و صادق و راز دار هستید وظایف مهمی را به شما محول میکنند، حافظ رازها میشوید و برايتان احترام قائل میشوند.
۴ توانایی: افراد قابل اعتماد، توانمند هستند، اين افراد همواره در حال يادگرفتن و آموختناند، آنها همیشه و در هر سنی که باشند ياد مي گيرند، دیگران را به یادگیری تشویق میکنند و آن چه را که بدست آوردهاند با دیگران به اشتراک میگذارند. اين افراد، سعی میکنند با کسانی که از نظر فکری یا دانش و تجربه در سطح بالاتری از خودشان هستند ارتباط داشته باشند.
۵ دست کم نگرفتن قدرت سکوت: سکوت ارزشمند است پس قدرت سکوت را دست کم نگیرید تا فضایی امن و آرام برای خود فراهم کنید و به ارزش واقعی خود آگاه باشید. سکوت نشانۀ اطمینان خاطر است و به شما اجازه میدهد بهتر بشنوید و موقعیت دیگران را درک کنید. گوش کردن مؤثر، به شما کمک میکند به عمق حرفهای طرف مقابل پی ببرید و با ذهنی باز بتوانید با او همراهی کنید.
۶ ترس نداشتن از شکست: هر شکستی مقدمهای برای پیروزی است. پس از شکست نترسید و وقتی شکست میخورید، علت را پيدا کنید. شکستها، راهنمای خوبی است برای اين كه «نبایدهاي مسیر آينده» را پيدا كنيم. برای این که فرد قابل اعتمادي باشید، شکستها را بپذیرید و از آنها درس بگیرید.
افراد قابل اعتماد، مي توانند خودشان را جای دیگران بگذارند و از زاویه دید آنها به زندگی نگاه كنند. افرادی که همه چیز را فقط از زاویه دید خود نبينند قابلیت این را دارند که به آنها اعتماد شود. پس مهارت همدلي با ديگران را به دست آوريد.
مردم به کسانی اعتماد میکنند که در شرایط نامناسب و سخت در کنارشان باشد، نه وقتی همه چیز خوب است. خوبی کردن بدون گرفتن پاداش، از ویژگیهای افراد قابل اعتماد است. براي جلب اعتماد ديگران مي توانيم مهرباني صادقانه را تمرين كنيم.